سهراب سپهری
” … ده ساله بودم كه اولين شعرم را نوشتم. هنوز يك بيت آن را به ياد دارم: ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان نكردم هيچ يادي از دبستان اما تا هجده سالگي شعري ننوشتم. اين را بگويم كه من تا هجده سالگي كودك بودم. من دير بزرگ شدم. دبستان را كه تمام كردم, تابستان را در كارخانه ريسندگي كاشان كار گرفتم. يكي دو ماه كارگر كارخانه شدم. نمي دانم تابستان چه سالي, ملخ به شهر ما هجوم آورد. زيانها رساند. من مامور مبارزه با ملخ در يكي از آبادي ها شدم. راستش را بخواهيد حتي براي كشتن يك[ Continue Reading ]